[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]

تلنگر

شب خوبی بود . با برادران و برادرزاده ها با هم بودیم.پذیرایی با من بود. البته کبابه خوشمزه از آب درآمده بود. نوش جانشان البته جای شما خالی. راستی در این مواقع یادتان باشد که نه سیخ بسوزد و نه کباب و البته بیش از سهمتان هم نخورید هر چند کباب خوشمزه باشد. اینجاها باید خود را نگهداشت .باید در کوچکترین چیزها مواظب حقوق دیگران بود .وگرنه..... .راستی از حقوق گفتم .بیایید صادقانه و واقعا به حریم دیگران احترام بگذاریم.هر که هستیم ،هر کجا که هستیم و هر مقامی که داریم.مواظب زبان ،قلم ،تریبون، میکروفون و اعمال خود باشیم.


علی ::: جمعه 87/11/11::: ساعت 12:34 صبح

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 5


بازدید دیروز: 53


کل بازدید :84883
 
 >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
 
>>فهرست موضوعی یادداشت ها<<<
 
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<